با سلام به وبلاگ معلم كلاس ششم خوش آمديد؛ لطفاً با نظرات خود ما را ياري نمائيد؛ اميدوارم لذت ببريد و براي بهتر شدن وبلاگ نظر بدهيد؛ در موفقیت استعداد مهم‌ تر است یا پشتکار؟
زیارت عاشورا
برای تبدیل شدن به بهترین ورزشکار، موسیقی‌دان یا حتی یک گِیمِر، می‌بایست بی‌وقفه تلاش کنید. اما تا چه اندازه هوش طبیعی تاثیرگذار است؟
 
آیا برخی از ما ذاتاً با شانس بیشتری برای بهترین بودن در آن‌چه انجام می‌دهیم به دنیا می‌آییم؟ برای بررسی این پرسش در حوزه ورزش، دانشمندان افراد آموزش ندیده‌ای را با برنامه ورزشی یکسان مورد بررسی قرار دادند تا ببینند آیا میزان یکسانی از تمرین منجر به نتایج متفاوت می‌شود یا خیر؟
همان‌طور که پیش‌بینی می‌شد، افراد متفاوت میزان پیشرفت متفاوتی را از خود نشان دادند، برخی به سرعت پیشرفت کردند. در حالی که بقیه راکد ماندند. اما جالب این است که افرادی که خویشاوند خونی هم بودند، پیشرفت مشابهی را از خود نشان دادند، که این حاکی از آن است که ژنتیک آن‌ها در استعداد ورزشی‌شان نقش داشته است.
چنانچه والدین یا خواهر و برادر شما نتایج شگفت انگیزی بر اثر تمرین بدست آورده‌اند، در مورد شما نیز چنین خواهد بود. این افراد در اثر تمرین سریع پیشرفت می‌کنند.
پس از بررسی آماری استقامت افراد، مشخص شد که پنجاه درصد از پیشرفت ورزشی مرتبط با ژنتیک است. به عبارت دیگر ورزشکاران بزرگ با ژن‌های خوب به دنیا می‌آیند. به مرور زمان دانشمندان توانسته‌اند آن دسته از ژن‌هایی را که معتقدند مسئول چنین خصوصیاتی هستند را شناسایی کنند.
 
افرادی که در اثر تمرین سریع پیشرفت می‌کنند دارای چنین ژن‌هایی بوده و با صرف نظر از این‌که در هنگام شروع چقدر آمادگی جسمانی داشته باشند، پیشرفت قابل ملاحظه‌ای را تجربه می‌کنند.
از طرف دیگر، اگر ژن‌های شما مناسب تمرینات استقامتی نباشد، اسکی یا صحرانوردی احتمالاً مناسب شما نیستند. اما حتی قبل از شروع تمرینات، دانشمندان متوجه موضوع دیگری نیز شدند. افراد همگی سطح استقامت اولیه متفاوتی داشتند، بدون هیچ‌گونه تمرینی، برخی افراد از آمادگی جسمانی بیشتری نسبت به بقیه برخوردار بودند.
چنین به نظر می‌رسد که چیدمان متفاوتی از ژن‌ها موجب می‌شود برخی افراد سطح اولیه بهتری داشته باشند. در ارتباط با استقامت، این ژن‌ها دارای کدهایی هستند که می‌تواند باعث حجم خون بیشتری در افراد شود که عموماً تـنها در ورزشکاران حرفه‌ای دیده می‌شود. پس شما می‌توانید دارای سطح اولیه بالا یا قابلیت تربیت شدن بالا یا هردو باشید.
احتمال آن نیز وجود دارد که بزرگترین ورزشکاران علاوه بر داشتن برخی ژن‌های خوب حداکثر تلاششان را نیز می‌کنند. به نظر می‌رسد که استعداد را تحت شرایط مناسب می‌توان تربیت کرد. پس آیا فکر می‌کنید قادرید یک ورزشکار المپیکی شوید؟ علم می‌گوید تا وقتی امتحان نکرده‌اید نخواهید فهمید. 
 
 
در صورت پخش نشدن ویدئو بر روی تصویر زیر کلیک کنید.
در موفقیت استعداد مهم‌تر است یا پشتکار؟ 


تاريخ : شنبه 24 مهر 1395برچسب:, | 14:35 | نویسنده : محمد ابراهيم پاشا |

 از گذشته های بسیار دور تاکنون از طلا به دلیل کمیاب بودن، جلای زیبا، شکل پذیری خوب و مقاومت بالا در برابر اکسیداسیون استفاده می کرده اند. امروزه نیز به دلایلی استفاده از طلا در تولید زیورآلات و جواهرات مورد توجه است. با وجود این، طلا را  در مقابل قیمت های بالا در تولیدات ناهمگون و نامعمول به کار می برند.

۱۰. کفش طلایی

این کفش را یک طراح ایتالیایی به نام آلبرتو موریتی وارد بازار کرده و جنس آن از مخمل پوشیده شده از طلای ۲۴ عیار است. قیمت یک جفت کفش طلا ۲۶۰۰ دلار است. کامرون دیاز بازیگر هالیوودی از جمله افرادی است که از این کفش خریده است.
 

عجیب ترین کاربردهای طلا در جهان
این کفش را یک طراح ایتالیایی به نام آلبرتو موریتی وارد بازار کرده و جنس آن از مخمل پوشیده شده از طلای ۲۴ عیار است. قیمت یک جفت کفش طلا ۲۶۰۰ دلار است. کامرون دیاز بازیگر هالیوودی از جمله افرادی است که از این کفش خریده است.
۹. کاج کریسمس از جنس طلا

گران ترین درخت کریسمس دنیا ابتکار یک طراح ژاپنی به نام گانزا تانکاست. ارتفاع این در خت کاج در حدود ۲.۵ متر است و وزنی معادل با ۱۲ کیلوگرم طلای خالص در تهیه آن به کار برده شده است. این طراح ژاپنی از ۶۰ تکه طلا به شکل قلب در ساخت این درخت کریسمس استفاده کرده است. برای ساخت آن یک تیم ۱۵ نفره به مدت چهار ماه و نیم فعالیت مستمر داشته اند.
 
 عجیب ترین کاربردهای طلا در جهان

۸. پنیر طلایی

یک شرکت تهیه غذا در انگلستان گرانترین پنیر دنیا را با پوششی از ورقه های طلای قابل خوردن تولید کرد. هر قطعه ۱۰۰ گرمی از این پنیر حدود ۱۰۰ دلار به فروش می رسد.
 
 عجیب ترین کاربردهای طلا در جهان

۷. بستنی طلایی

وانیل ماداگاسکار، کاکائو ونزوئلا و ورقه های طلایی مواد تشکیل دهنده گران ترین بستنی دنیا را تشکیل می دهند. قیمت آن ۱۰۰۰ دلار است و افراد ۴۸ ساعت زودتر آن را سفارش می دهند تا در وقت مناسب آماده شود‌.

 عجیب ترین کاربردهای طلا در جهان
 
۶. تابوت طلایی

این تابوت طلایی را یک شرکت ایتالیای به نام آرت فیونیرال  در سال ۲۰۱۰  و با طلای خالص ۲۴ عیار آن را تهیه کرد. این تابوت طلایی مجهز به یک تلفن همراه از جنس طلا نیز مجهز است. قیمت آن بیش از ۴۰۰ هزار لار تخمین زده شده است.
 
 عجیب ترین کاربردهای طلا در جهان

۵. لیموناد با تکه های طلا

در این نوشیدنی از تکه های طلایی ۲۴ عیار استفاده شده است.
 
 عجیب ترین کاربردهای طلا در جهان

۴. مداد طلایی

یک طراح کره ای به نام دایسوتگ کیم این مداد را از جنس طلای ۲۴ عیار تهیه کرده است که بیش از بیست دلار قیمت دارد.
 
 عجیب ترین کاربردهای طلا در جهان

۳. لباس طلایی

این پیراهن طلایی ۲۳ هزار دلار قیمت دارد و به یک مرد هندی به نام داتا فیوج تعلق داشت. او در سال ۲۰۱۳ برای ساخت این لباس ۱۴۰۰۰ یورو هزینه کرد و یک تیم ۱۵ نفره حدود دو هفته و روزی ۶ ساعت برای ساخت آن وقت صرف کردند. البته این مرد هندی در سال ۲۰۱۶ دریک مهمانی به ضرب چاقو کشته شد.
 
 عجیب ترین کاربردهای طلا در جهان

۲. قرص های طلایی

در تهیه این قرص از الیاف طلای خالص استفاده شده و مبلغ آن ۴۲۵ دلار برای هر عدد قرص است. طراح این قرص در اظهارنظر عجیبی گفته است، خوردن این قرص ها باعث می شود تا غذای درون معده به طلا تبدیل شود.
 
 عجیب ترین کاربردهای طلا در جهان

۱. کاغذ توالت

این کاغذ توالت در استرالیا و با طلای ۲۲ عیار ساخته شده است و به قیمت ١٣٧٦٩٠٠ دلار به فروش می رسد.
 
عجیب ترین کاربردهای طلا در جهان


تاريخ : شنبه 24 مهر 1395برچسب:, | 14:26 | نویسنده : محمد ابراهيم پاشا |

یعنی مانند کردن چیزی به چیز دیگر که به جهت داشتن صفت یا صفاتی با هم مشترک باشند.

هر تشبیه دارای چهار رکن یا پایه است :

1- مشبه : کلمه ای که آن را به کلمه ای دیگر تشبیه می کنیم .

2- مشبه به : کلمه ای که کلمه ی دیگر به آن تشبیه می شود .

3- ادات تشبیه : کلمات یا واژه هایی هستند که نشان دهنده ی پیوند شباهت می باشند و عبارتنداز : همچون ، چون ، مثل ، مانند ، به سان ، شبیه ، نظیر ، همانند ، به کردار ،پنداری، گویی، به رنگ، به شکل، به اسلوب و....)

4- وجه شبه : صفت یا ویژگی مشترک بیت مشبه و مشبه به می باشد . ( دلیل شباهت )

مثال : علی مانند شیر شجاع است .

مشبه ادات مشبه به وجه شبه

نکته : « مشبه » و « مشبه به » طرفین تشبیه نام دارند . که در تمام تشبیهات حضور دارند اما « ادات تشبیه » و « وجه شبه » می توانند در یک تشبیه حذف شوند. که در این صورت تشبیه با داشتن دو رکن « مشبه » و « مشبه به » بر قرار است .

مثال : دل همچو سنگت ، ای دوست به آب چشم سعدی عجـب اسـت اگـر نگـردد که بگردد آسیابی

توضیح : دل به سنگ تشبیه شده است اما وجه شبه « سختی » در این بیت نیامده است .

نکته : در تشبیـه وقتی که « وجـه شبه » و « ادات تشبیه » حـذف شود ، به آن « تشبیه بلیغ » می گویند . ( تشبیه بلیغ زیباترین و رساترین تشبیه است . )

مثال : دلش سنگ است .

مشبه مشبه به

نکته 1 : در تشبیه همیشه وجود وجه شبه در « مشبه به » قویتر و بارز تر است که ما « مشبه » را در داشتن وجه شبه به آن تشبیه می کنیم .

نکته 2 : هر چه ارکان تشبیه کمتر باشد تشبیه ادبی تر است . ( البته داشتن مشبه و مشبه به الزامی است )


نکته 3 : هرگاه در تشبیه بلیغ ، یکی از طرفین تشبیه ( مشبه یا مشبه به ) به دیگری اضافه ( مضاف الیه) شود . به آن « اضافه ی تشبیهی » یا « تشبیه بلیغ اضافی » می گویند . در غیر این صورت ، تشبیه بلیغ اضافی است .

توجه : این نوع تشبیه در کتاب های درسی بیشترین کاربرد را دارد .

مثال : صبح امید که بد معتکف پرده ی غیب گـو بـرون آی که کـار شب تـار آخـر شد

اضافه ی تشبیهی اضافه ی تشبیهی

توضیح : امید به صبح تشبیه شده و غیب به پرده .

ترکیباتی مثل : درخت دوستی ، همای رحمت ، لب لعل ، کیمیای عشق ، خانه ی دنیا ، فرعون تخیل ، نخل ولایت و … اضافه ی تشبیهی محسوب می شوند .

انواع تشبیه

1- تشبیه مفرد : تشبیهی که هر یک از « مشبه » یا « مشبه به » آن ، یک ، چیز است و « وجه شبه» آن از همان یک چیز گرفته می شود . ( شباهت آن ها فقط در یک چیز است )

مثال : دانش اندر دل چراغ روشن است .

مشبه مشبه به وجه شبه

توضیح : در این مثال وجه شبه ( روشنی از یک کلمه چراغ ) استخراج شده است .

یادآوری : تمامی مثالهایی که تاکنون برای شما ذکر کردیم ، از همین نوع تشبیه می باشند .

2- تشبیه مرکب : آن است که هریک از « مشبه » یا « مشبه به » دو یا چند چیز هستند و وجه شبه نیز از دو یا چند چیز گرفته می شود .

مثال : دیـده ی اهـل طمـع به نعمـت دنیـا پـر نشـود همچنـانکه چـاه به شبنـم

مشبه وجه شبه مشبه به

توضیح : « مشبه » ترکیبی از دو چیز است ( دیده ی اهل طمع و نعمت دنیا ) و « مشبه به » نیز دو چیز است ( چاه و شبنم ) به این معنی : همانطور که چاه با شبنم پر نمی شود ، چشم حریصان نیز با نعمت دنیا سیر نمی شود .

نکته : در تشبیه مرکب در حقیقت یک شکل کلی به شکل کلی دیگر همانند می شود


 

 

 



تاريخ : یک شنبه 18 مهر 1395برچسب:, | 22:29 | نویسنده : محمد ابراهيم پاشا |

 

 

جلسه ی اوّل فارسی ششم (شنبه 3 / 7 / 95 )

 

(ستایش) صفحه ی 8 فارسی ششم

 

شیخ محمود شبستری(وفات 720 هجری) : از شاعران و عارفان قرن هفتم و هشتم هجری قمری

است که در«شبستر» از روستاهای اطراف تبریز به دنیا آمد. از زندگی او اطّلاع چندانی در دست

نیست.ظاهراً سراسر عمرخود را در «تبریز» یا در نزدیکی آن به سر برده و در همان جا در سال

720 هجری وفات یافته است.

از وی تآلیفات بسیاری باقی نمانده است. مثنوی»گلشن راز» از جمله آثار اوست.

* گلشن راز : کتابی است عرفانی درباره ی اصول، معانی، اصطلاحات تَصَوُّف(عرفان اسلامی) که

شیخ محمود شبستری آن را در قالب «مثنوی» در 993 بیت به رشته ی نظم درآورد.


1ـ  به نام آن که جان را فکرت آموخت / چراغِ دل به نورِ جان برافروخت (آموخت و برافروخت «قافیه اند» و ردیف نداریم)

 

معنی بیت اوّل: سخن خود را به نام آن کسی آغاز می کنم که به انسان، اندیشیدن و

فکر کردن را آموخت و دل او را که مانند چراغی است با نورِ جان، روشن و نورانی کرد.

 

فکرت: فکر، اندیشه، تفکّر / برافروخت: روشن کرد

 

آرایه: تشخیص(شاعر در مصراع اوّل، «آموختن» را که یکی از ویژگی های انسان است را

به «جان» نسبت داده است).

 

تشبیه(شاعر در مصراع دوم، «دل» را که (مشبّه) است به «چراغ» که (مشبّه به) است

مانند کرده است).

 

نکته های دستوری: این بیت سه جمله دارد. بخشی از جمله ی نخست حذف شده و

اصل آن چنین است: [سخن خود را] به نام آن که جان را فکرت آموخت [و] چراغ دل

به نور جان برافروخت، [آغاز می کنم].

 

* آموخت: فعل جمله ی دوم    * برافروخت: فعل جمله ی سوم است.

 

* «آن» در مصراع اوّل : مضاف الیه (نام + ـِ + آن)

 

                                    اسم(مضاف)       اسم(مضاف الیه)

 

* فکرت: مفعول      

* «را» در این مصراع به معنای «به» می باشد و نشانه ی مفعول نیست پس«جان» متمّم است.

 

* «نور جان» در مصراع دوم : متمّم است.       

*دو ترکیب اضافی داریم: (چراغ دل ـ نور جان)

 

 

فکرت: (ت درفکرت نشانه ی مؤنث(زن) بودن واژه است، در قدیم به پیروی از دستورزبان

عربی(در عربی هر واژه یا مذکر است یا مونث که هر کدام یا حقیقی هستند یا مجازی)

برخی شاعران به واژه های فارسی نیز«ت»اضافه می کردند و«ت»از خودواژه است و

ضمیر نیست).

 

 

جلسه ی دوم فارسی ششم ( یکشنبه 4 / 7 / 95 )

2ـ ز فضلش هر دو عالم، گشت روشن / ز فیضش خاکِ آدم، گشت گُلشن(گُلشن و روشن «قافیه اند» و

ردیف نداریم)

 

از بخشش خداوند هر دو جهان روشن و نورانی شد و خاکِ وجود آدم، گلستان شد.

(خداوند با دَمیدن از روح خود در وجود آدمی، جسم او را که از خاک بی ارزش بود،

مانند گلستان ارزشمند و زیبا کرد).

 

فضل: احسان، بخشش / فیض: بخشش، عطا / گُلشن: گلستان  / زِ: مخفّف «از»

 

آرایه: کنایه (در مصراع دوم، «خاک آدم» کنایه از «جسم انسان» است).

 

نکته دستوری: این بیت دو جمله دارد. 

 

* ترکیب «هر  دو  عالَم» نهاد جمله ی اوّل         

 

 

         صفت   اسم   اسم

 

* ترکیب اضافی «خاک آدم» نهاد جمله ی دوم

 

 

 جهان، جمله، فروغِ نورِ حق، دان / حق اندر وی ز پیدایی است پنهان (دان و پنهان «قافیه اند» و ردیف

نداریم)

 

جهان را به تمامی، پرتوی از نور وجود خداوند بِدان و خداوند به دلیل آنکه در کمالِ

پیدایی و آشکار بودن است، در این جهان پنهان به نظر می رسد.[نورِخداوند تمامِ جهانِ

هستی را فرا گرفته امّا خداوند آن قدر آشکار است که از شدّت پیدایی، پنهان به نظر

می رسد.(دیده نمی شود)]

 

جمله: همه، تمام/ فروغ: نور، روشنایی/ حق: منظور خداوند / آرایه: تضاد(پیدایی، پنهان)

 

نکته دستوری: اندر(به معنی در، شکل قدیم حرفِ اضافه ی«در»)/

«وی»شکلِ قدیم او(ضمیر منفصل سوم شخص مفرد)

 

 

مرجع ضمیرِ وی «حق» است       *  ز: مخفّف«از»

 

 

4ـ خِرَد را نیست تابِ نور آن روی / بُرو از بهرِ او، چشمِ دگر جوی(روی و جوی «قافیه اند» و ردیف نداریم)

 

خِرَد و عقل انسان توان درک نور وجود خداوند را ندارد؛ ای انسان برای دیدن خداوند

در جست و جوی چشم دیگری باش زیرا چشم تو، توان دیدن نور وجود خداوند را ندارد.

(منظور شاعر این است که خداوند

برتر از آن است که انسان با عقل خود او درک کند و بفهمد و با چشم خود او را ببیند،

انسان برای دیدن خداوند و درک او به وسیله ی دیگری نیاز دارد و آن وسیله چیزی نیست

جُز دل پاکی که گناهان آن را آلوده نکرده باشد.)

 

فردوسی نیز در بیتی به همین موضوع اشاره کرده است:

 

به بینندگان آفریننده را             نبینی، مَرَنجان دو بیننده را

 

معنی بیت «فردوسی» : با دو چشم خود، آفریننده(پروردگار) را نمی بینی، بیهوده

دو چشمانت را اذیت نکن.

 

خِرد: عقل    *  تاب: توان

 

آرایه: تشخیص(شاعر در مصراع اوّل «تاب و توان» را که یکی از ویژگی های انسان است

را به خرد یا عقل نسبت داده).

 

نکته ی دستوری: بیت سه جمله دارد.    * خرد: نهاد جمله ی اوّل   

 

* «را» در عبارتِ «خرد را» نشانه ی مفعول نیست. (خرد را تاب نیست یعنی خرد تاب ندارد)

 

* برو: فعل امر است و به تنهایی یک جمله می باشد.           * جو: فعل امر (بجو)

 

* تاب: مفعول جمله ی اوّل         * چشم دگر: مفعول جمله ی سوم        

* دگر: مخفّف «دیگر»

 

دو ترکیب اضافی داریم: آن روی   /   چشم دگر

 

 

                           صفت  اسم     اسم   صفت

 

 

5ـ در او هرچه آن بگفتند از کم و بیش / نشانی داده‌اند از دیده ی خویش(بیش و خویش «قافیه اند» و

ردیف نداریم)

 

در توصیف خداوند کم و بیش هر چه گفته اند، گفته ی آن ها بر اساس تصوّر ایشان

از خداوند بوده است و خداوند از وصف و فهمشان بالاتر و برتر است.

 

* در او: درباره ی او          * دیده: چشم            * آرایه: تضاد(کم، بیش)

 

نکته ی دستوری: بیت دو جمله دارد. (بگفتند: فعل جمله ی اوّل  و  نشانی داده اند: فعل جمله ی دوم)

 

 

* هرچه: ترکیب وصفی(در نقش مفعول)

 

 

6ـ به نزدِ آن که جانش در تجلّی است / همه عالَم، کتابِ حق تعالی است(تجلّی و تعالی «قافیه اند» و

«است» ردیف)

 

آن کسی که جانش در حضور خداوند قرار دارد، همه ی جهان را همچون کتابی می داند

که از وجود خداوند خبر می دهد.

 

* تجلّی: آشکار شدن، پیدا شدن       * تعالی: بلندمرتبه

 

آرایه: تشبیه(همه عالم به کتاب مانند شده است)

 

                 مشبّه        مشبّه بِه

 

نکته دستوری: این بیت دو جمله دارد. (دل: نهاد جمله ی اوّل)

 

ترکیب وصفی(همه عالَم): نهاد جمله ی دوم

 

 

 

 

                صفت  اسم


 

جلسه ی سوم فارسی ششم (سه شنبه 6 / 7 / 95 )

درس اوّل (معرفتِ آفریدگار) صفحه ی 11 فارسی ششم

 

ابوعلی بلعمی: وزیردانشمندحکومت سامانیان، مترجم کتاب«تاریخ طبری»است و ترجمه ی آن کتاب را با

 

نام خودش«تاریخ بلعمی» فراهم کرد.کتاب«تاریخ طبری»از محمد بن جریر طبری را به فارسی ترجمه کرد

 

و اطلاعات دیگری راجع به تاریخ ایران به آن افزود و مطالبی را از اصل عربی آن حذف کرد و در واقع آن

 

کتاب«تاریخ طبری»را به صورت تألیف مستقلی درآوردکه به «تاریخ بلعمی» شهرت یافته است.اما کتاب

 

«تفسیر طبری»که تفسیرقرآن به زبان عربی از محمد بن جریرطبری بود را «گروهی ازعُلمای ماوراءالنهر»

 

به دستور منصور بن نوح سامانی به زبان فارسی ترجمه کردند.


 

متن درس: 

این همه خَلق را که شما بینید، بدین چندین بسیاری، این همه را خالقی است که

آفریدگار ایشان است و نعمت بر ایشان از وی است.

 

معنی  : این همه آفریده با این بسیاری آن ها که شما می بینید، همگی آفریننده ای دارند که

آن ها را آفریده و به ایشان روزی بخشیده است.

 

خَلق: آفریده، مردم  * خالق: آفریننده    * بینید: می بینید   * نعمت: بخشش، روزی

 

نکته ی دستوری: این بند پنج جمله دارد.

* در جمله ی « این همه خلق را که شما بینید»، «را»، نشانه ی مفعول است.

 

 

بینید(صورت کهن «می بینید: فعل مضارع اخباری» است)   

 * در جمله ی « این همه را خالقی است»، «را»، نشانه ی مفعول نیست.

ترکیب وصفی«این همه» نهاد است.     

نکته ی املایی: هم خانواده ی «خَلق»: خالق، خلقت، مخلوق، خَلایق و ...

 

 

آفریدگار را بباید پرستیدن و بر نعمت او سپاس داری باید کردن.

 

معنی : آفریدگار را باید پرستید و باید که شکرگزار نعمت های او باشیم.    

 

* بباید: باید، لازم است، شایسته است        * سپاس داری: شکرگزاری، سپاس گزاری

 

نکته ی دستوری: این بند دوجمله دارد.     

* دو فعل«بباید» و «باید»(صورت مخفّف بباید)، هر دو فعل «مضارع اخباری» هستند.

 

* واژه ی «آفریدگار» مفعول جمله ی اوّل است.     * «نعمتِ او»: ترکیبِ اضافی

 

 

نکته ی املایی: هم خانواده ی «آفریدگار»: آفریده، آفریننده، آفرینش، آفرید، آفریدن و ...

 

 

اندیشه کردن اندر کارِ خالق و مخلوق، روشنایی افزاید اندر دل و غفلت از این و

نااندیشیدن، تاریکی افزاید اندر دل و نادانی،گمراهی است.

معنی : فکر کردن و اندیشیدن درباره ی کار آفریننده و آفریده شده، روشنایی و نور را در دل

می افزاید و بی توجّهی به این کار و فکر نکردن به آن، تاریکی را در دل می افزاید و نادانی،

سبب گمراهی می شود.

 

آرایه: تضاد(تاریکی، روشنایی)، تضاد(اندیشه کردن، نااندیشیدن)  

نکته ی دستوری: این بند سه جمله دارد. 

 

* «اندیشه کردن» نهاد جمله ی اوّل، «غفلت از این و نااندیشیدن» نهاد جمله ی دوم و

«نادانی» نهاد جمله ی سوم است. 

 

* واژه های «روشنایی» و «تاریکی»، مفعول هستند.     

افزاید: شکل قدیم فعل«می افزاید» فعل مضارع اخباری

 

 

* هم خانواده «اندیشیدن»: نااندیشیدن، اندیشه، اندیش، اندیشمند و...    

* هم خانواده«خَلق»:خالق، خلقت، مخلوق، خَلایق و...

 

جلسه ی چهارم فارسی ششم (شنبه 10 / 7 / 95 )

در ادامه ی متن درس اوّل چهار بیت از «سعدی» با موضوع «معرفت خداوند» آمده است.

 

 

 

سعدی(مُشرف الدّین یا مُصلح الدّین): شاعر معروف شیرازی. آثارمنظوم: قصاید، غزلیّات،

مثنوی«بوستان یا سعدی نامه». (کتاب بوستان: به نظم، در ده باب و در سال655 سروده

شده، بر وزن«شاهنامه ی فردوسی» است).

 

 

 

اثرمعروف دیگرِسعدی، کتاب«گلستان»(نثر آمیخته به نظم)می باشد که شامل یک مقدمه و

8 باب نگارش یافته و نثر «مسجع و فنّی» می باشد.

باب های کتاب گلستان سعدی:

1)سیرت پادشاهان2)در اخلاق درویشان3)درفضیلت قناعت 4)در فواید خاموشی

5)در عشق و جوانی6)درضعف و پیری 7)در تأثیر تربیت 8)درآداب صحبت)      

*کل آثارش«کلیّات سعدی» نام دارد.

 

 

 

کتاب های مورد تقلید از گلستان سعدی(به شیوه ی گلستان نوشته شده اند) :

 

 

 

روضه ی خُلد اثرمجدخوافی، پریشان اثرقاآنی شیرازی، بهارستان اثرجامی،

منشآت اثر قائم مقام فراهانی

 

 

 

ازآن جایی که قالب شعر صفحه ی 11 «غزل»است واژه هایِ قافیه عبارتند از:

«مَرغزار، مُرغِ زار، لاله زار، خداوندگار، کردگار» و ردیف نداریم.

 

 

 

 

 

1ـ بادِ بهاری وَزید از طرفِ مَرغزار/ باز به گردون رسید، ناله ی هر مُرغِ زار

باد بهاری از طرف چمنزار وزید و دوباره صدای آواز خواندنِ پرندگان نالان به آسمان رسید.

مَرغزار: چمنزار     * گردون: گردنده، در اینجا«آسمان»     * زار: ناتوان، ضعیف، نحیف  

آرایه: مبالغه (در مصراع دوم  دو «مبالغه» وجود دارد: رسیدن پرندگان به آسمان و ناله سر دادن)

* نکته دستوری: این بیت دو جمله دارد. 

* دو ترکیب وصفی داریم: (هر مرغ)صفت + اسم، (مَرغزار)اسم + صفت

* باد بهاری: ترکیب وصفی   * ناله ی مرغ:ترکیب اضافی  

* باد بهاری: نهاد جمله ی اوّل   * ناله ی هر مرغ زار: نهاد جمله ی دوم

 

*«وزید» و «رسید»: هر دو فعل ماضی  

 

 

 

2ـ خیز و غنیمت شمار، جُنبشِ بادِ رَبیع / ناله ی موزونِ مرغ، بوی خوشِ لاله زار

برخیز و قدرِ حرکت باد بهاری و صدای خوش آهنگ پرندگان و بوی خوش لاله زار را بدان و از

این فرصت استفاده کن.

غنیمت: آنچه به دست آید، سود، فرصت مناسب  

 * موزون: دارای وزن و آهنگ، سنجیده    * ربیع: بهار، هنگام بهار

نکته دستوری: این بند دو جمله دارد.  *«خیز» و«غنیمت شمار» هر دو فعل امر هستند و هرکدام

به تنهایی یک جمله به شمارمی آیند.

* «جنبش باد»، «باد ربیع»، «ناله ی مرغ»، «بوی لاله زار»: ترکیب اضافی(مضاف و مضاف الیه)هستند.

* «ناله ی موزون» و «بوی خوش»: ترکیب وصفی(موصوف و صفت) هستند.

* «لاله زار» اسمی غیرساده(مشتق)است :لاله(اسم)+ زار(پسوند مکان)

 

* «جنبش باد ربیع»، «ناله ی موزون مرغ»، «بوی خوش لاله زار»، مفعول جمله ی دوم است.

 

 

 

 

 

 

 

 هرگل و برگی که هست، یادخدا می کند / بلبل و قُمری چه خواند؟یادِ خداوندگار

هر گُل و برگی که در فصل بهار روییده است، خدا را یاد می کند و آنچه بلبل و قُمری به آواز

می خوانند، یاد خداوند و ستایش اوست.

 

نکته ی دستوری: این بیت چهار جمله دارد.  * برخی از اجزای جمله ی چهارم حذف شده است.

اصل این جمله چنین است: (بلبل و قُمری)یاد خداوندگار (را خواند). 

* ترکیب وصفی«هر گل و برگی»(صفت + اسم و اسم)

نهاد جمله ی اوّل و «بلبل و قُمری»، نهاد جمله سوم است. 

* جمله ی«هر گل و برگی که هست» نهادجمله ی دوم و فعل این جمله «یاد خدا می کند» است.

* «چه»، مفعول جمله  سوم و ترکیب اضافی«یاد خداوندگار»، مفعول جمله ی چهارم است. 

* «یاد خدا»، ترکیب اضافی است 

 

* «می کند»، فعل مضارع(اخباری)است   * «خواند»، فعل ماضی و «هست»، فعل مضارع است.

 

 

 

 

4ـ برگ درختان سبز، در نظرِ هوشیار / هر ورقش دفتری است معرفتِ کردگار

رویشِ برگِ سبز درختان، برای انسان خردمند و آگاه، مانندبرگی از یک دفتر هستندکه به انسان ها

کمک می کنند تا خداوند را بشناسند. (برای انسانِ خردمند وآگاه، برگ سبزِدرختان، هر ورق(برگ)

از آن هماننددفتری است که شناختِ خدا را امکان پذیر می کند)

 

 

 

معرفت: شناخت  * ورق: برگ  * آرایه: تشبیه(برگ درختان همانند دفتری ...)

* نکته دستوری: این بیت چهار جمله دارد.

 

 

 

«برگ درختان سبز» نهاد جمله است  

* «برگ درختان»، «ورقش»، «معرفت کردگار»: ترکیب اضافی

 

 

 

 * با وجود اینکه واژه ی «هوشیار» صفت است، ترکیب «نظر هوشیار»،ترکیبی اضافی است؛ زیرا اصل

این ترکیب به صورت «نظر  انسان  هوشیار» بوده و سپس واژه ی«انسان» حذف شده و «هوشیار» که

صفت«انسان» بوده، جانشین آن شده است.             «  نظر   انسان   هوشیار »

 

 

 

                                                                مضاف  مضاف الیه   صفت

 

 

 

از طرفی دیگر واژه ی«هوشیار»،«نظر»را توصیف نمی کند؛ بلکه توصیف کننده ی «انسان» است

«هر ورق»: ترکیب وصفی است.

 

 

 

واژه های«هوشیار»و«کردگار»، هر دو، صفت های غیرساده هستند و ساختمان آن ها چنین است:

 هوش (اسم) + (یار) ؛کرد (بن ماضی از مصدر کردن) + گار(پسوند سازنده ی صفت فاعلی).

 

 

 

این بیت «سعدی» با این دو بیت از  «مولانا»  مرتبط است:

 

 

 

این درختان همچون خاکیان / دست ها برکنده اند از خاکدان (خاکیان و خاکدان «قافیه اند» و ردیف نداریم)

 

 

 

این درختان مانند انسان ها از این جهان دست به سویِ آسمان بلند کرده اند.

 

 

 

«آسمان» از واژگان «دوتلفّظی»

واژه هایِ دو تلفّظی: در فارسی معیار و رایج، برخی واژه ها به دو شکل تلفّظ می شوند،

به این گونه واژه ها،«واژه هایِ دو تَلَفُّظی»گویند.مانند : استُوار و استوارـ مهرَبان و مهربان ـ

مُستَمَند و مُستمند ـ باغِبان و باغبان ـ پاسِبان و پاسبان ـ آسِمان و آسمان ـ آشِکار و آشکار ـ

روزِگار و روزگار ـ یادِگار ویادگار ـ آموزِگار و آموزگار و ...

 

 

 

آرایه: تشبیه(درختان همچون خاکیان)   * تشخیص(درختان دست ها بر کرده اند)

 

 

 

با زبانِ سبز و با دستِ دراز / از ضمیرِ خاک می گویند راز (دراز و راز «قافیه اند» و ردیف نداریم)

 

 

 

با برگ سبز و شاخه ی بلند از رازهایِ خاک سخن می گویند.    * ضمیر: باطن، درون    

* آرایه: تناسب(دست، زبان، ضمیر)

 

 

 

 

تشخیص(درختان با زبان سبز، دستِ دراز، می گویند راز)    

* جناس ناقص افزایشی درحرف اوّل(دراز، راز)


 

 



تاريخ : یک شنبه 18 مهر 1395برچسب:, | 22:22 | نویسنده : محمد ابراهيم پاشا |